نیایش عزيزمنیایش عزيزم، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

کتاب آفرینش نیایش

کلمات و جمله سازی ها ...

نیایش گلم چند وقتی هست که شروع کردی به حرف زدن ولی من از بس تنبلم وقت نمی کردم بیام و بنویسم که چیا می گی . آب ، بابا ، مامان ، اولین کلماتی بودند که گفتی . ولی الان به من می گی : "ما..در" و به پدرت هم می گی : "پی...در" وقتی می خوای یه جمله رو با تاکید به من بگی " ندا من اه اه نه . دیس " (ندا من اه اه نکردم ، جیش کردم " پو...یا رو درست می گی ولی به پیام می گی : "پویا 2" !!!! (این هم از آموزش های خاله نسرین) عمو رو هم خیلی قشنگ می گی . و وقتی می گم عمو رو می زنم می گی " نه . عمو بَه بَه " اسم خیلی از حیوونا رو می گی : "حوت : خوک ، حِس : خرس ، گاب : گاو ، بع بع : ببعی ، به میمون هم می گی : "مونامونا " . قورباغه رو هم خیلی بانمک می ...
18 دی 1390

نیایش با دست ...

مامانی قشنگم ؛ چند روز پیش از روی تخت افتادی و یه کم گریه کردی . اما بعدش خوابیدی و وقتی بیدار شدی خوب خوب بودی . اما توی این چند روز زیاد از دست راستت استفاده نمی کردی . تا اینکه شنبه 90/10/03 بردمت دکتر و گفتم از دستت عکس بگیرن . که با کمال تعجب دیدم دکتر گفت دستت مو برداشته (ترک خورده) . الهی فدات بشم که توی این چند روز درد داشتی و هیچی نگفتی . البته دکتر گفت که حتی بدون آتل هم خوب می شه ولی اگه آتل ببندی بهتره که من گفتم گچ بگیریم که خیالمون راحت باشه که حرکت نمی کنه تا کاملا خوب خوب بشه . فدات بشم که تازه یاد گرفته بودی بدون اینکه جایی رو کثیف بکنی خودت غذات رو با قاشق بخوری . حالا مجبوری با دست چپت دوباره همون تمرینات رو انجام بدی ...
5 دی 1390

یلدای ...

در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام فــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دل وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام خوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبود من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام./ ...
1 دی 1390

شادی هاتون به بلندی یلدا

سی ام آذره و یک  شب زیبا یه  شب بلند به اسم شب یلدا شب شب نشینی و شادی و خنده شبی که واسه ی همه خیلی بلنده همه ی اهل خونه خوشحال و خندون آجیل و شیرینی و میوه  فراوون شب قصه گفتن و یاد قدیما قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره جای پاییز رو زمستون می گیره ننه سرما باز دوباره برمی گرده کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده ...
1 دی 1390
1